ترقه بازی سوزن بان...
پنجم ابتدایی بودم، با کلی گریه مادرم برایم یک دارت خرید. یک میخ پیدا کردم. یک کش به سر میخ بستم و میزونش کردم تا دقیقا در دهانه میله دارت قرار بگیره. از اون به بعد گوگرد کبریت ها را خالی می کردم تو میله دارت. میخ را بر روی میله دارت می گذاشتم و پرتاب به آسمان و ...بوووممم.
بعدها که پیشرفت کردیم ته یک قوطی شیرخشک را سوراخ می کردیم. مقداری آب داخل قوطی می ریختیم، یک تکه کاربیت داخلش می انداختیم و بعد یک شعله کبریت نزدیک سوراخ قوطی می گرفتیم و بعد از آن همه همسایه ها می ریختند بیرون....
سوزبان یک
هم یک سیستم جدید ترقه کشف کرده بوده تو شهرشون که متأسفانه در شب 22 بهمن آن را امتحان کرده بود و به همین خاطر همه مردم محله از دستش عصبانی شده بودن. بگذریم از این که کلی پودر گاز اشک آور آتش می زدیم و همسایه ها را فراری می دادیم. اما الان که به اون کارها فکر می کردم خیلی پشیمانم. اصلا کار درستی نبوده. اگر یک نفر هم نفرین کرده باشه برای سلب توفیقی و بد شدن آخر و عاقبت آدم کافی است. خدا ما را ببخشه. لطفا صورتم را شطرنجی کنید... 

سوزن بان در پلیس 110 تهران...
درست دو سال قبل بود. از طرف مرکز تخصصی حقوق و قضای اسلامی حوزه علمیه قم و برای آشنایی با سیستم پلیس 110 تهران به آن مرکز رفتیم. یک عده طلبه ای که می خوان قاضی بشن رفته باشن پلیس 110. فکر کن. دقیقا یک هفته مانده بود به چهارشنبه سوری.

 به خاطر چهارشنبه سوری یک اتاق بحران درست کرده بودن با یک میز بزرگ. در جلوی هر صندلی یک اسمی نوشته بودن. یعنی در اون روز باید اون مسوول می آمد آن جا تا بتواند در اون مرکز تهران را کنترل کند. رییس پلیس تهران، رییس آگاهی، ضد شورش، نماینده وزارت اطلاعات، نماینده استاندار، نماینده اداره های آب، برق، گاز، تلفن و گاز، رییس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ، رییس اورژانس، رییس آتش نشانی و .... بعدش هم کلی دوربین در سطح شهر داشت تصویر زنده از نقاط مختلف پخش می کرد و کلی بساط دیگر که همه این ها برای یک شب تدارک دیده شده بود. حالا شما با دو تا حساب سر انگشتی محاسبه کنید چقدر هزینه می شه 

تأملی در چهارشنبه سوری، سیزده بدر و جشن و سرور در زمان نمرود...
در تفاسیر قرآن آمده است که حضرت ابراهیم (ع) وقتی اقدام به شکستن بت های مردم کرد که همه برای برگزاری مراسم جشن و سرور از شهر خارج شده بودند و شهر حالت عادی خودش را داشت. برای من این مسأله خیلی جالب است. این که نمرود سیستم مدیریت شهری خودش را به گونه ای تنظیم کرده بود تا مراسم های جشن و پایکوبی در فضایی خاص برگزار شود و این مسأله باعث به هم ریختن شهر نشود. کاری که امروزه در مدیریت شهری ما اصلا به آن توجهی نمی شود.
چرا باید با چند تا ترقه و فشفشه حتی مدارس دخترانه مجبور باشند کلاس هایشان را زودتر تعطیل کنند، زنان جرأت نکنند به کوچه و خیابان بیایند و ساعت ها در ترافیک سنگین به سر برد، چرا سوزن بان یک و دو از ترس ترقه هایی که درخیابان صفائیه زده می شه باید چند ساعت زودتر محل کار را ترک کنند و خیلی از حرف های دیگر که خودتان بهتر می دانید.... 

کمربند ایمنی، چهارشنبه سوری و برخورد دولت...
برخی می گویند که چرا دولت مثلا درباره کمربند ایمنی سخت گیری می کند. من دوست ندارم کمربند ببندم. اگر هم ضرری کردم خودم تاوانش را پس می دهم. چه ربطی به دولت دارد. من اگر ترقه زدم و چشمم کور شد به خودم مربوطه. خودم ضرر می کنم به کسی هم ربط نداره. اصلا من می خوام خودم را آتش بزنم.
طبق جدیدترین نظریات دکترین حقوقی این بحث مطرح شده است که اگر کسی هم به خودش ضرر بزند اما این ضرر باعث تحمیل هزینه به دولت شود باید جلوی آن فرد را گرفت و آن کار از جنبه خصوصی خود خارج می شه. اگر یک تصادفی رخ دهد، کلی خسارت مادی ایجاد می شود. برای یک تصادف حداقل یک واحد اورژانس، ژصادفی رخ دهد، کلی خسارت مادی ایجاد می شود. زند اما این ضرر باعث شود که هزینه ای بر دولت تحمیل شود، جلوی آن فرد گرفته می شود یک تخت بیمارستان، ترافیک، پلیس، و خیلی چیزهای دیگر همه هزینه یک تصادف ساده است. همین بحث درباره چهارشنبه سوری هم مطرحه. پس کسی نمی تونه بگه که به کسی چه ربطی داره من دوست دارم خودم را آتش بزنم. 

رابطه چهارشنبه سوری و حوزه علمیه قم ...
اما ربط چهارشنبه سوری با حوزه علمیه چیه؟ با هم که تعارف نداریم . هنوز حوزه علمیه و محققان این نهاد علمی درباره شادی و نشاط نظریه پردازی های جدی انجام نداده اند. هنوز مشخص نیست که مجالس جشن و سرور ما باید چگونه باشه. چطور می توان شادی و نشاط در بین مردم ایجاد کرد و به چه شیوه ای باید این نشاط و انرژی را مدیریت کرد. مجالس میلاد ائمه ما تبدیل به مراسم عزاداری می شه و مراسم عزاداری هم که توش الات موسیقی کم نیست. به هر حال به خاطر این که یک نظریه علمی جدی ای از دیدگاه اسلام در این بخش کار نشده مشکلات هم بیشتر شده است . به امید این که زودتر دست به کار بشویم. پس یا علی.


نوشته شده در  سه شنبه 85/12/22ساعت  5:0 عصر  توسط سوزن بان 
  نظرات دیگران()

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
از خاکهای نرم کوشک تا ورزشگاه آزادی!
سوزن بان عزادار شد
حضور روحانیون در ورزشگاه آزادی برای اولین بار
[عناوین آرشیوشده]