• وبلاگ : سوزن بان ـ‏ دو طلبه‌ي اهل رسانه
  • يادداشت : سوزن بان مدير پارسي بلاگ
  • نظرات : 2 خصوصي ، 39 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     

    سلام.

    چه جالب!

    اگه رييس جمهور بوديد چه كار مي كرديد!

    ياعلي!

    اول:سلام . سلام كردم چون اولين باره كه به وبلا گتون اومدم
    دوم: در مورد شماره 17و 20 با شما كاملا موافقم واي كاش دراين موارد شما مدير بوديد!!!!!!!!
    سوم: درمورد شماره 23 اصلا موافق نيستم. چون ميري كه فقط وبلاگ خودشو ببينه كه به درد نمي خوره. واقعا براتون متاسفم
    چهارم: در مورد شماره 5 فكر مي كنم كه وظيفه هر روز شماست ؟!!حالا چه مدير باشيد و چه نباشيد .
    در ضمن مگه شما چند سال سابقه كنكاش در زندگي ديگران رو داريد كه تونستيد به اين راحتي سر از مسائل زندگي مدير پارسي بلاگ در بيارين؟؟؟؟ ( موارد 5 و 13)
    فعلا وقت ندارم والا بيشتر مي نوشتم برا مسافر دعا كن
    بنام خدا
    با سلام
    ممنون كه سر زديد .
    وبلاگ جالب و پرمحتوائي داريد .
    موفق و سربلند باشيد .
    التماس دعا

    راستي من اگر جاي ايشون بودم، سازگاري پارسي بلاگ با فاير فاکس رو زود تر انجام مي دادم.

    مرديم از دست اين IE

    سلام . جسارتا كلي خنديدم .
    بار اوله ميام اينجا ! اميدوار ادامه دار باشد .
    من اصولا از طلبه ها خوشم مياد ولي از بعضي خصلتهاي خيلي هاشون خوشم نمياد مثل خصلت انحصارطلبي فوق العاده زيادي كه دارن .
    منتظر حضورتان در وبلاگم هستم .

    ياعلي

    با عرض ارادت جناب فلاح.

    متن خيلي جالبي بود. هم شوخي، هم جدي، هم ياد آوري، هم پيشنهاد و هم انتقاد.

    بنده اما، مي خوام به بعضي از مطالبتون گير بدم!

    مواردي رو ذکر کرديد که به مدير پارسي بلاگ ارتباط پيدا نميکنه و بين دفتر توسعه و پارسي بلاگ خلط شده. جالبه که شما در مورد آموزش وبلاگ نويسي به خبري لينک داديد که اسم معاون آموزش دفتر توسعه اومده! اون کجا و مدير پارسي بلاگ کجا!

    در مورد رنج نامه ننوشتن جناب فخري همين قدر بگم که اخلاص و خويشتن داري فوق العاده و عبرت آموز ايشون باعث شده در مقابل بسياري از بي مهري ها ( اگر نگيم ناجوانمردي و بي انصافي ها) سکوت کنند و حتي نزد خودش و در قلبش هيچ ناراحتي و کينه اي نداشته باشه چه برسه به اين که اعلامش کنه.

    وگرنه چطور ميشه تحمل کرد مدير يک سرويس شخصي که ساعت ها از وقت کار و زندگي اش رو براي اداره محتواي اون قرار بده و امکانات فني بي نظير هم براش در نظر بگيره و در مقابل هر کسي که از راه رسيد، انگار که با گارسون رستوران طرف باشه، انواع و اقسام ايرادات بي منطق و طلبکار مءابانه داشته باشه.

    مثلا در قضيه وبلاگ مرحوم ابوالقاسمي پور، با درخواست دوستان نزديکشون و همچنين اطلاع و اجازه صريح برادرش بزرگترشون، نوشته هاي قبلي وبلاگ برگردونده شد ( با وجود زحمت وصرف وقت زياد) تا همه بتونند با افکار و نوشته هاي ايشون آشنا بشند و اين فضاي مجازي ، جايي براي مراجعه و ياد کردن از ايشون داشته باشه.

    در مورد وبلاگ مرحوم نظري هم صرفا يک اطلاعيه در وبالگ قرا داده شد به خاطر اطلاع پيدا کردن افراد و اداي احترام به صاحب وبلاگ، که همين کار براي شهيد ايليا هم انجام شده بود.

    غير از اين، کي و کجا وبلاگ کسي دست کاري شده؟ بنده حتي براي يکي ا وبلاگ هاي خودم، با اين که نشونه داشتم که مال منه، نتونستم از آقاي فخري پسورد بگيرم و مجبور شدم از طريق ايميل اقدام کنم! يعني تا اين حد نسبت به حفظ امانت سخت گير هستند!

    حالا که عده اي در اين چند روز اخير از هيچ خوش انصافي نسبت به سيد عزيز ما ( احتمالا به خاطر ايام عيد غدير!) فرو گذار نکردند، حتما خيلي خوشحال شدند که جناب فلاح خيلي عزيز ما هم اشاره اي به اين مطلب کردند! اميوارم متوجه فرصت طلبي سوء استفاده گران باشيد ( چه قدر هم کيف کردند از اين بند و خوشحاليشون رو نشون دادند!)

    باز هم از شما ممنونم و اين که از اين نوشته هم مثل موارد ديگه ( مثلا مصاحبه ) لذت بردم .

    در مورد گروه طلبه ها هم يه وقتي بديد که با عده اي از دوستان صحبتي داشته باشم و نطراتي که داشتيد رو بتونيم يه جورايي پياده کنيم.

    موفق باشيد.

    سلام عليكم

    جالب بود ...

    از خيلي وقت پيش وعده لينك دادين... ولي من بعد از دوماه لينكي نميبينم؟!!!

    اپم : حالا مدام بگين : يه تركه ..... ، رشتيه

    يا علي

    سلام!

    آقاي فخري كجايي كه وبلاگت رو خوردن

    ....

    متشكرم.

    سلام عليكم

    ممنون برادر . خسته نباشي. الحق كه طلبه خبرنگاري!

    خدا حفظت كند.

    موفق باشي.

    + دل سوخته 

    سلام

    به نکات ظريفي اشاره کرده بوديد ،آفرين .

    اگر من مدير پارسي بلاگ بودم اول وبلاگ شما رو برگزيده مي کردم .بعد ش تو کارهاحتما از راهنمايي هاتون استفاده مي کردم .*يعني براي يك مديريت خوب داشتن از نظراتتون استفاده مي كردم *

    مي دونيد چرا ؟

    چون واقعا ذهنتون خوب كار مي كنه .

    التماس دعا

    سلام عليكم

    ميگم پس كاش شما مدير پارسي بلاگ بوديد!!!

    من اگر جاي.(كي؟.)بودم يه خسته نباشيد به مدير پارسي بلاگ ميگفتم!

    خوب هنوز به اين فكر نكردم كه اگر مدير پارسي بلاگ بودم چي كار ميگردم ولي بند 32و24و20رو قبول دارم ...

    و البته 23!!!

    موفق باشيد.

    يا مهدي(عج)

    اگه من جاي مدير بودم

    اول در اين وبلاگ رو تخته مي كردم

    به جاش يه قهوه خونه مي زدم لااقل ملت بيان قليون بكشن و چايي بخورن خسته گي شون در بره

    سلام عليکم

    سوژه ي جالبي بود. بهتره بگويم ناب بود.

    و حالا من:

    اگر مدير پارسي بلاگ بودم . . .

    1. حتما با اين همه گرفتاري اصلا ماشين نداشتم؛
    2.
    بعضي
    از اطرافيانم را يک گوشمالي حسابي مي دادم؛
    3. بخش
    وبلاگ هاي پر بيننده را گردان و متحرک
    نمي كردم؛
    4. با
    خبرنگار خبرگزاري رسا (سوزنبان)
    بيشتر مصاحبه مي كردم چون قطار زندگي نياز به ريل داره و تا سوزنبان سوزنباني نکنه که ...نمي شه؛
    5. هر ماه با گروه وبلاگهاي تازه تاسيس يک جلسه مي گذاشتم و بعضي چيزها را برايشون توضيح مي دادم؛
    6. انجمن تخصصي وبلاگ نويسان را تأسيس مي كردم و کلاسهايي برايش تشکيل مي دادم؛
    7. کساني که تقاضاي دوستي با من را داشتن را با دقت درجه بندي مي کردم؛
    8. يک عکس درست حسابي مي انداختم که کسي فکر نکنه دارم زير بار فشار کاري خم مي شوم؛
    9. سعي مي کردم با بعضي از گروه هاي...... صحبت کنم که ببينم اوضاع از چه قراره؛
    10. يک فضايي ايجاد مي کردم که همه بتوانند تويش نقدم کنند. چون وبلاگم از اين حرفها به دوره؛
    11. با مراكز مختلف پژوهشي حوزه جلسات مشترك برقرار مي كردم و دو سه نفر از وبلاگ نويسان پارسي بلاگ را هم با خودم مي بردم؛
    12. از وبلاگ نويسان يا گروه هاي پارسي بلاگ دعوت مي کردم که هر دو ماه دور هم جمع بشن و يک کم برايشون صحبت مي کردم ؛
    13. به همراه سوزنبان هفته اي يك بار به وبلاگهاي ساکت و آرام سر مي زدم؛
    14. به هيچ وجه در وبلاگ هاي افراد دست نمي بردم و وبلاگهاي سوخته را باز نمي کردم. حتي براي يادآورري و بسته مي گذاشتم بمانند؛
    17. بخش وبلاگ هاي جديدالتأسيس را در صفحه اول
    پارسي بلاگ
    قرار مي دادم؛
    18. يک مقدار وضعيت پارسي يار را بررسي مي کردم که همينطوري نماند؛
    19. يک کارت تبريک براي اعياد و يک دعوتنامه رسمي براي مراسم ها طراحي مي کردم تا خيلي رسمي با همه وبلاگ نويسان در ارتباط باشم؛
    20. کتاب آموزش وبلاگ نويسي را تاليف مي کردم و به صورت الکترونيکي روي سايت پارسي بلاگ قرار مي دادم و توي صفحه اول نشون همه مي دادم؛
    21. توضيحات چگونه کار کردن با محيط وبلاگ و قالب و تگ ها را بهتر مي دادم. يک جوري که قابل درک براي همه باشد؛
    22. يک گروه مشخص مي کردم تا قالب طراحي کنند و ارائه بدهند؛
    23. مراقب
    اين وبلاگ
    مي بودم چون حسابي حواسش جمع است؛
    24. يک دعوت مي کردم تا همه دوستانم بيان و خيلي جدي نظراتشان و انتظاراتشان را بگويند و من هم بعدش انتظاراتم را مي گفتم.

    $("div.commhtm img").each(function () { if ($(this).attr("em") != null) { $(this).attr("src","http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/"+$(this).attr("em")+".gif"); } });

     <      1   2   3      >