سلام ابو جواد
مدتي هست که مي آيم اينجا و آن يکي وبلاگ ولي دل و جرات نظر دادن نداشتم و نه حتي تسليت گفتن
صبح رفتم حرم امام رضا عليه السلام
بيرون حرم به آقا گله مي کردم بابت زيارت قبلي که حال خوشي بهم دست نداده بود
از مسير هميشه گي (باب الجواد نرفتم)
اما وارد حرم که شدم دلم يه هو ريخت
از اون ريختن هايي که آخر بي قراريه
آرام آرم اشک مي ريختم و ميرفتم سمت نزديک ترين جا به مضجع شريف رضوي
ناخود آگاه ياد جواد کوچولوي شما افتادم
حاجت خودم يادم رفت
براي عاقبت به خيري جوادتون دعاکردم
به امام رئوف سپردم مثل جواد خودش مراقب جوادتون باشه
اين روز ها که شما بيشتر از هر کسي درد امير المومنين را بعد از حضرت مادر عليه السلام مي فهميد در آرام کردن طفل بي مادر
هر وقت يادتان آمد که از بين آن 4 يتيم باقي مانده
بزرگترين شان را هز چي مي کرد بابا
آرام نميشد که نميشد
خيلي براي ما هم دعا کنيد
اجرک الله