سلام
دل نامه منتظر قدوم شماست...
يک روز عبدالحسين با موتور آمد دنبالم.گفت بيا بريم يک شناسايي بکنيم وبرگرديم.
لبخند زد و ادامه داد:ضمناً خاطرات فتح المبين هم دوباره برامون زنده ميشه.